سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت، شرف بزرگوار را می افزاید وبنده مملوک را تا مجلس ملوک بالا می کشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

سه شنبه 85/11/3 ::: 2:38 عصر



خدایا !

تو خود دیده ای و می دانی که... نه دل را یارای گفتن است و نه قلم را طاقت نوشتن... که سطر سطر و حرف حرف این نوشته را با لرزش هردو می نویسم!

خدایا !

تو خود می دانی که، در این روزهای غمناک، حتی دیدن آب هم سوزنده است... چه رسد به نوشیدنش! شبیه فرو دادن تلخ ترین زهرهاست... هر قطره اش آتشی است گدازنده!

« اَلـسَّلامُ عَلی الشِّـفاهِ الـذّابــِلات »

خدایا !

تو خود می دانی که، چه سخت و مرگ آور است، بر بزرگترین و عظیم ترین مصیبت تاریخ نوشتن... می دانی چه دردی است، از این همه مصیبت سرودن و ماندن!... و می دانی که دیدن ریگ و سنگ بیابان هم زجری است عظیم!

« اَلـسَّلامُ عَلی المُُـرَمَّـل بــِالـدِّمـاء »

خدایا !

تو خود می دانی که، آتشفشان این مصیبت ثقیل و سترگ را حتی گریستن تا به ابد هم افاقه نمی کند... آتشی است تا به قیامت افروخته... خدایا! بر این مصیبت گریستن را، چشمی باید به وسعت همان مصیبت... و می دانی که ما را نه چنین چشمی است...

« اَلـسَّلامُ عَلی مَن بَکَتهُ مَـلائِکَةُ السََّمـاء »

خدایا !

تو خود می دانی که نوشتن بر « خون تو » و « فرزند خون تو »، گفتن از « شریعه و شریعت، ولی و ولایت، درد و مصیبت، صبر و رضایت، اهل بیت و حرمت، عشق و معرفت، طفل و شهادت، شمشیر و رشادت، عَلَم و سقایت، توبه و اجابت، رزم و اجازت، غروب غربت، زنجیر اسارت، صحرای وحشت، دیار نفرت، کوفه ی غفلت، شام محنت، کاخ ظلمت، آغاز رسالت » چه می گویم... دلی می خواهد به عظمت و وسعت همان صبری که می گوید:

« ما رَاَیتُ اِلّا جَمـیلا »

 




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 85/7/18 ::: 5:38 عصر



« یا مَن لایَعتَدی عَلی اَهلِ مَملِکَته »
 

این دل آنقدر بضاعتش اندک است که قلم نیز فهمیده است... قلم هم از همرهی با او سر باز می زند.«هیچ» ندارد که به درگاهت، پیشکش کند... تا بدان پایه که تنها شرمندگی خویش را به حریم ملکوتی این بارگاه، عرضه می کند...

این دل تنها ، نمی داند از «قدر» بگوید یا از «علی(ع)»... چه این که «قدر» با «علی(ع)» است و «علی(ع)» با «قدر»... چه این که «قدر» خودِ «علی(ع)» است و «علی(ع)» است خودِ «قدر»...که «قدرِ» یکی بسته به دیگری است...و سرانجام این که بر دل دردمند ، هردو ناشناخته اند... با این سرمایه ی نداشته ، چگونه بر هردو بنویسم ؟!..

الهی!..

در این بهترین شبها ، ناصیه ی مرا محکم و استوار، بر عِقال مشیّتت ببند!.. تو امیرش باش!.. و بکِش به هر کجا که می خواهی...

 




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 85/7/4 ::: 5:39 عصر



آمده است که بسوزانی... و آماده است... با سوزاننده ترین آتش... با اشد حرارت و سوزشی که می دانی... با سخت ترین آتشی که می شناسی... از اول تا به آخر را... همه را... ذره ذره اش را... کم و زیاد و صغیره و کبیره اش را... نه این پوست بی طاقت و تن نحیف درد ناکشیده را!! نه این بدن نازک و ضعیف را!!.. و نه این روح خسته و در بند و آشفته را... می دانی که تاب نمی آورد این همه عذاب و عقاب و عتاب را... این دوری و سختی و مشقت را برای تنها و تنها یک چیز، به جان می خرد... این که بسوزانی... بار سنگین جرمها و گناهانش را... که او را از تو رانده است... آمده است که او را در مهاد امن و امان خودت بگیری..

 

 




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




جمعه 85/6/17 ::: 6:13 عصر



از همان روز بود ... آری ، دقیقاً از همان روز بود... ساعتی که مرا ساختند و پرداختند و تقدیر کردند... از « فاضِلُ طینَتِنا»... از زمان بی زمانی و در مکان بی مکانی... آرام آرام در دلم جای می گرفتی... « که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی »... آری از همان زمان بود که نام تو دربلندای قله دلم حک شد... می گفتند غایبی و ما منتظر آمدنت... میگفتند در پس پرده ی فروافتاده ی غیبتی... ودر ذهنم اینگونه ماند...تا امروز...

اما امروز چیز دیگری می بینم... می بینم این منم، که در پس پرده ی غیبت، فروافتاده ام و دلم هوایت را دارد. این منم ،که چشم انتظار ورود توست...که قدم بر «حوریب» نهاده و منتظر طلوع توست... این منم، که سیاه است و به دنبال روزنی رو به سوی نور تو... این منم، که زندانی است... که اسیر خویش است.که در ظلمات غفلت و نسیان مانده است.این منم، که در بوته ی امتحان سخت غیبت و انتظار مانده ام.که من نا آماده ام !!!!

 

 

 

بیا ، که آمدنت را ز دل دعا کردم
درون ظلمت شبها ، خدا خدا کردم
بیا، قرار دل کوچک من! ، ای خورشید!
که جز تو ، هرچه که بوده است را ، رها کردم... 

 

پی نوشت :

تبریک راهی را به مناسبت میلاد آخرین حجت حضرت حق بپذیرید.

این وبلاگ به امید حضرت دوست و با عنایت و لطف و مهربانیش ، هر دو هفته یک بار و در شبهای چهار شنبه به روز می شود.که البته این بار به مناسبت میلاد مولای مهربان، استثنائا جمعه به روز شد...

نوشته های این وبلاگ تماما از نویسنده است، و هرجا که مطلب از نویسنده نباشد با معرفی منبع و مرجع ذکر خواهد شد... 




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار



<   <<   16   17      

تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


گاه نگار - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا