سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن را که نانخور کم است یکى از دو توانگرى‏اش فراهم است . [نهج البلاغه]

سه شنبه 87/12/27 ::: 8:31 عصر



شمه ای از بوی حضور «تو»، به جهان رخت نو می پوشاند و بس... اگر گیاهی می روید و غنچه ای می شکوفد و سبزه ای قد راست می کند و چشمان ابری آسمان می بارد، به اذن و اعتبار همان نفحه ی مسیحایی ست. نامت، یادت، حضور غایب از نظرت، باعث زندگی و جنبش عالم و آدم است... آنکه آبروی بهار است، تویی. و در این میانه چشم دل، از همیشه منتظرتر...

 

بهارم تویی، این بهاران بهانه...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 87/12/13 ::: 7:50 عصر



شبیه کبوتر به قفس افتاده شده ای. احساس گریه آلودِ تنگی و خفقان، بر گلویت حکومت می کند. بین این همه زنجیرهای حرف و حدیث و غوغا و شلوغی، تنها به دنبال مفرّی هستی که لحظه ای آرامت کند... و در این میانه، تنها چیزی که به دلت می نشیند؛ نوای جانبخش خلوتی پاک و آراسته است... خلوتی سرشار از صدای «سکوت»...

 





حوریب و () حرف دل موضوع: به «نگار»




سه شنبه 87/12/6 ::: 9:44 صبح



ای یا کریم خسته چه کردند با پرت ؟
این زهر پر شراره چه آورد بر سرت ؟
از لحظه ای که رنگ نگاهت کبود شد
رنگـی دگــر گـرفته منـاجـات خواهرت
تـابـوت را نشانـه گرفتند تـیــــر هـا
آنهم کجا؟ کنار دو چشــم بـرادرت
دلهای ما به یاد تو ای بی حرم ترین
پــر می زند به سوی بقیع مطهـــرت
تا کی لبم به خاک بقیع ات نمیرسد
بــــر آستـان پـاک بقیع ات نمیرسد 
..........

در کربلا به آینه ات سنگ میزدند
هر کس شبیه تر به تو ، جرمش عظیم تر




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار




سه شنبه 87/11/15 ::: 11:0 عصر



تنها آرزوی این روزهایش، گشایش دریچه ای نورانی از آستان آسمانیان است. هر چه بیشتر از روزنه ی چشمانش نگاه می کند، بیشتر امیدوار می شود... تار و پود این دل از «امید» است... دلی که تنها به تو خوش است، دلخوشی را هم از «تو» می خواهد...

 

قد نری تقلب وجهک فی السماء...




حوریب و () حرف دل موضوع: به «نگار»




سه شنبه 87/11/8 ::: 9:30 عصر



نیمه ی شب و هدیه!... آن هم برای آرام کردن یتیم اسیر و کوچک هاشمی!... چه مهربان شده اند این اهل شام!
معصوم و نیلوفری به صدف سرپوشیده ی تشت مقابلش می نگرد. از میان پرده های اشک چشمان به خون نشسته، گوهر درون آن را با نگاههای کودکانه اش می کاود. پرده که کنار می رود،خرابه ی تاریک به پیش چشمان تارش روشن می شود. چه هدیه ای!...
...
یک عمر، سر او به دامان پدر... یک بار، سر پدر به دامان او... به رسم قدیم نوازش می کند و حرفهای کودکانه و درد یتیمی اش را با او زمزمه می کند... بلبل خستگی زده ی باغ حسینی، غم فراق را تاب نمی آورد. دل هوایی اش را به آسمان نگاههای مهربان و لبخندهای کبود و خونین پدر می سپارد. آرام به خواب می رود...




حوریب و () حرف دل موضوع: گاه نگار



   1   2      >

تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


زمستان 87 - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا