در کنار برکه ای کوچک، به قدر اقیانوسی بزرگ، چشمهایی پر التهاب دستان بلند علی (ع) را بر فراز دستان رسول حق (ص) نظاره گر بود... یک اقیانوس مواج از حجاج، دیدند و گفتند و شنیدند که علی (ع) زین پس مولای همه ی عرشیان و فرشیان است... سرور و آقای انسیان و جنیان... امیر کل خلقت... امیر المومنین...
یک جماعت نقش لبخندی مهرآمیز را بر قاب چهره ی درخشان رسول خاتم (ص) دیدند و هلهله ی شادی سر دادند...
و بدین گونه علی (ع) امام امت رسول الله شد...
... و چه سخت آنکه روزها و سالیانی بعد، برکه های کینه ی ولایتش که در دلهای سنگشان مانده بود؛ بهم پیوست و اقیانوسی خونین شد، به وسعت مصیبت کوچه و کوفه و جگر خونین و صحرای نینوا...