«غدیر» تنها و تنها یک تقاطع بود. جایی که چندین و چند «سبیل» از آن متفرق می شد. چندین و چند راه زمینی...
آن «نبأ العظیم» که از خبرش می پرسیدند و آن «صراط المستقیم» که بدان راه نجات و هدایت می جستند، و آن «حبل المتین» که مستمسکش می خواستند؛ همان دستان سپید بر فراز دست نبی بود... شاهراه، همان دو دست درهم پیچیده و نورانی رسول الله (ص) و علی (ع) بود؛ که رو به سوی آسمان خودنمایی می کرد... رو به «الله»...