سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بزرگترین عیب آن بود که چیزى را زشت انگارى که خود به همانند آن گرفتارى . [نهج البلاغه]

سه شنبه 85/6/21 ::: 6:16 عصر



قدم اول را که بر « حوریب » می گذاری، بی رحمی صخره ها و سنگلاخ ها پایت را سخت می آزارد.دردی عمیق و آشنا تمام وجودت را در بر می گیرد. دردی که می شناسی اش... سالهای سال است که با تو همسفر است... همراه است... می خواهی قدم از قدم برداری، اما نمی توانی... گویا در همان قدم اول متوقف شدی...

اما نه!.. باید رفت... نباید ماند... « حوریب » جای ماندن نیست... جایگاه رفتن است...

قدم دوم را که می گذاری، پاهایت خرد می شوند... و به ناگاه خون فوران می کند... جریان گرم خون را در زیر پایت حس می کنی...

قدم سوم و سوزشی گرم...در تمام وجود رخنه می کند.رسوب می کند.بند بندت می خواهد از هم بگسلد... رد خون بر « حوریب » می ماند... به سان نشانه ای...

قدم چهارم و سوختن...

قدم پنجم... از سوختن و گرمی اش خاکستر می شوی...

نه!.. به گمانم باید اینجا « پرواز » کرد...




حوریب و () حرف دل موضوع: به «نگار»



تبرک


بِسم الله الرَحمن الرّحیم


اَلّلهمَّ صَلِّ عَلی الصّدیقة فاطمَةَ الزّکیة حَبیبةَ حَبیبکَ وَ اُمّ اَحبائِکَ و اَصفیائِکَ الّتی انتَجَبتَها و فَضَّلتَها و اَختَرتَها عَلی نِساءِ العالمین. الّلهمَّ کُن ِ الطالبَ لَهَا ممَّن ظَلَمَها و اَستَخفَّ بِحَقّها و کُن ِ الثائِرَ الّلهمَّ بدَم ِ اولادها. الّلهمَّ و کَما جَعَلتَها اُمَّ اَئِمَةِ الهدی و حَلیلَةَ صاحِبِ الّلواء و الکَریمَةَ عندَ المَلِآء الاعلی فَصَلِّ علیها و عَلی اُمِّها صَلوةً تُکرِمُ بها وَجهَ ابیها محمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و تُقرُّ بها اَعیُنَ ذُرّیّتَها و اَبلِغهُم عنّا فی هذه الساعُةِ اَفضَلَ التّحیّةِ و السَلام...




نشان


اول قدم ... - حوریب






آگاهی



 

عبور



نوا