تمام کائنات و ملکوت سماوات و ارض را آذین بسته اند. قدم به قدم فرشتگان صف بسته، ایستاده اند. گویا تفسیر « والصافّات صَفّاً » در وصف همین فرشتگان صف زده است... ستونی از نور، خانه ی ساده و صمیمی رحمة للعالمین را با عرش الهی پیوند می دهد. همگی دیده به راه، که نازنین ترین مولود هستی کِی خاک تاریک را به قدوم خویش روشن می کند... همه منتظر آمدنش...
و خداوند بر بشر منت نهاد و درخشان ترین ِ نوری که در مستورترین ستر عرش کبریائی و مصدر فرماندهی اش می چرخید و مایه ی فخر آسمانیان بود؛ را با تمام جمال و جلال ذات خویش به زمین فرستاد... و زمین روشن شد و عالمی مست این غنچه ی محمدی...
«او» که آمد، با اولین قطره ی اشک پاک و زلالش «کوثر» را فرو فرستادند...