درد، با همه ی وستعش؛ ظهور کوچکی است از آن چه که در کوچه های بنی هاشم، بر «تو» گذشت. غم، با همه ی سنگینی اش؛ جلوه ی ناچیزی است از آن همه مصیبت، که بر جان «تو» نشست. ظلم، با همه ی خباثتش؛ بروز اندکی است از آن مظلمه ای که قلب «تو» را شکست. اصلا این کوچه، با همه ی کوچکی و تنگی جغرافیایش، به اندازه تمام مصایب عالم، گسترده است. اصلا این روزها، این روزهای خونین فاطمیه، آمدند که در گذرگاه تاریخ - ناله های غریبانه ی مادر مظلومه را- فریاد شوند.
.
.
.
و هجران، با همه ی تلخی اش؛ نقطه ی کوچکی است در صحنه ی جداشدن «علی» (ع) از «فاطمه» (س)...