سلام بر تو! که جان ها همه بهاری توست
سلام، یاد عطش ها و بی قراری توست
سلام! ناز نگاهت! که در درون دلم
هزار شور قیامت، ز استواری توست
سلام! این سر شوریده، سر به سر گوید
که عالمی همه مدیون سر به داری توست
در آستان حرم، نی نوای نای دلم
حزین ِ آیه ی قرآن و نی سواری توست
فغان! که از نَفَس ِ سرخرنگِ رگهایت
هزار آیه ی سبز حماسه، جاری توست
مپرس از دل ما، کاین سلام هر روزش
تپش تپش، همه از بهر دل سپاری توست
پ.ن. امید «دل» آن است که، در تحویل سال، محوّلش کنی. احیای دل بسته ی یک نگاه توست...
توفیقی باشد، نائب الزیاره ایم...