سرم خوش است و به بانگ بلند مي گويم كه من نسيم حيات از پياله مي جويم
گرم نه پيـر مغان در به روي بگشايــــــــــــد كدام در بزنم چاره از كـــجا جويـــــــم؟!
اپم
سلام
دلي كه عاشق شد هماره سر به پاي محبوب گذاشته و از درمان و درد و وصل و هجران هماني را ميپسندد كه جانان ميپسندد.
به روزم
يا علي
محروميت يا محبوبيت؟!
باسمک يا الله.
نديد......
پياله ميكنم وجودم را و زير دو دست بريده ميگيرم
دو دستي كه پياله شده در مسير آبشار عشق خورشيد
تا پياله من در زير بارش بي امانش تاب از كف ندهد
پياله دستانم سرريز ميشود از شهد محبت
و عطر ياس در مشامم مي پيچد
يا كاشف الكرب عن وجه الحسين.....
هوالحق
چه كنيم به اين دلهاي انگشت دانه اي....