سلام
برادرم مهدي يه رباعي نوشته منم يه دو بيتي مي نويسم :
خم ابروي تو تا زخم نزد راست نشد
هر چه دل عشق تو را راه گشا خواست نشد
آسمان نعره برآورد كه برخيز اي مرد
پاي بي طاقتم اين بار كه برخاست نشد
دلم شكست ...
رفع الله رايت العباس ...
هماره ...