روز شمار ات نگفت كه روزمان ايستاده؟ نگفت آسمانش به رنگ خون بود ؟ نگفته كه خوبيها شكسته اند و بديها قامت بلند كرده اند؟
نگفته كه منتظر به دست دوستي و همياري نشسته؟! نگفت كه هميشه بوده و هر چه داشته داده؟... نگفت كه با همه توانستن آرام و ساكت نشسته و تاريخ را مرور ميكند؟!
نگفت با مردانگي غصه هايش را تحمل كرد... روزهاي شهادت هم گويا نميگذرند. و او مظلوم رو به سوي نور كرد و به كار خودش مشغول شد. هم گاهي هر چند كوتاه از چيزكي شاد.