وبلاگ :
حوريب
يادداشت :
روزشمار
نظرات :
2
خصوصي ،
38
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پله
به انتظار زمين پير شد، چه
مىگويى؟
رفيق خانه زنجير من! چه مىجويى؟
بيا به فاصله دل از فراغ
برگيريم
به دست حوصله پرچين باغ برگيريم
به بام قلعه يلان سواره را
ديدم
فراز برج، برادر! ستاره را ديدم
سوار بود و به گِردَش كسى پياده
نبود
شگفت ماند كه دروازهها گشاده نبود
ملال خاك برآنم گرش هلى با
ماست
مگو بر اوست بر او نيست، كاهلى با ماست
پاسخ
باز هم از همان جناب ع - م - د!... گويا سفر شما با اين شعر آغاز شده است...