جهان ، پير است و بي بنياد، از اين فرهاد کُش فرياد
که کرد افسون و نيرنگش ، ملول از جان شيرينم
ز تاب آتش دوري ، شدم غرق عرق چون گل
بيار اي باد شبگيري ، نسيمي زان عرقچينم