در اين سراي نباشد اگرچه جاي حضور
گذار منت و بر چشم من قدم بگذار
دراين خرابه ندارم متاع در خور دوست
بدين گناه مگيرم، تو چشم هم بگذار!
يا محبوب .سلام.
مثل هميشه حرف دل جواب نداره. داره؟
با سلام
نوشته جالبي بود . معناي خوشبخت بودن را در يك سراي ويران هم مي توان يافت .با جلوه هاي قرآن در كربلا بروز هستم
با تشكر
سلام قشنگ بود
زچه رو پا ننهي بر دل ويرانه ما
كمتر از خانه مردم نبود خانه ما
خيلي دلم برات تنگه كاش مي اومدي حداقل برا يه بار
ترسم كه بيايي و من آنروز نباشم
يا علي
هر شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي
به پيام آشنايان بنوازد آشنا را
اميد كه پيوسته آرام باشيد .
آري
دل سراي اوست
و تنها او
او که دلبري مي کند
و عشقبازي را اساس اين وجود قرار داد
اين بودن . اين حرکت . اين سير هستي بخش و پر از ابراز متقابل
اين باهم بودن در عين فراق
اين شرب مدام
سرشار باشيد و گرم و پراميد
به جهان خرم از انم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست