و اما صفر ...
اسماعيل آرزوهايم را به چاقوي تسليم به خاك ميزنم و از تو ميخواهم فرشته گانت را براي احياي اسماعيل هاي رضاي خودت بارديگر به من برگرداني و من ابراهيم شوم ... همه وجودم حنيف