• وبلاگ : حوريب
  • يادداشت : تعلق
  • نظرات : 4 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    بسم الله...

    كل مطلب همينه...!حرفي واسه گفتن نذاشتي...!حرف آخر رو اول زدي...!

    مثل هميشه يه چيزي رو التماس مي كنم!!!....دعا

    پاسخ

    كل مطلب اينه كه «عمل» كنيم... و رها بشيم از هر چه غير اوست... اما كجاست عمل؟؟
    سلام دوستم چقدر قشنگ اين متن رو با عكس تطبيق دادين اين اخرين بند حالا حالاها كار داره تا بريده بشه دعا كنيد يا حق
    پاسخ

    اگر اين آخرين بند تعلق را بريدي و رها شدي، مَردي!!

    غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

    ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است

    --------------------------------------------

    دعا بفرماييد

    پاسخ

    به قول وبلاگ مولايم : « مگر تعلق خاطر به ماهرخساري... که خاطر از همه غم ها به مهر او شاد است...»...

    به آرامي از کنارش عبور کردم . شايد اونم مثل بقيه آدمايي بود که توگوشه وکنار اين شهر بارها و بارها به چشم خوردن ولي نمي دونم چي شد که برگشتم طرفش ...آروم نشستم جلوش و باهاش سلام و احوال پرسي کردم .وقتي داشتم باهاش حرف مي زدم ناخود آگاه به ياد جمله اول اين مطلب افتادم .....ونداده هايت حکمت

    .

    .

    .

    .

    اين بار با يك گزارش و يك مصاحبه كوتاه به روزم .

    منتظر قدوم سبزت هستم

    پاسخ

    سر زدم... ممنون كه خبر ميديد!

    سلام

    تمناي هميشگي

    و اينبار زيباتر

    لبخند ميزنم

    پاسخ

    رهايي...

    گويند كريم است و گنه مي بخشد.......گيرم كه ببخشد زخجالت چه كنم

    التماس دعا.

    پاسخ

    مثل هميشه... هيچ!

    سلام!

    بي اجازه لينك كردم!

    يا حق!

    پيش ما بياين!

    پاسخ

    سر زدم!

    رها...

    دستهاي بسته و دل گرفتار...

    رهايي بايد...

    رهايي بايد....

    پاسخ

    ...
    خب منم همينو ميگم!
    پاسخ

    :)
    سلام راهي نازنينم مثل هميشه محشر بود ...
    پاسخ

    سلام يا كريم مهربون... ممنون از لطفت.
     <      1   2